عشق ......

 

عشق در سرتاسر درد و هراس

میدمد بارانی از شب بو و یاس

عشق در هر برگ برگ غنچه ها

میسراید آبی بی انتها

عشق لالائی است بر هر نبض باد

کافتابش میدمد هر بامداد

عشق موجی بر نهانگاه بهار

شاهراهی بر حریم سبز یار

عشق با حسی لطیف و بیصدا

کعبه می سازد به دریای بلا

عشق با تنپوشی از عطر و گلاب

پرده بر میدارد از جام شراب 

عشق بین ما و هر نا آشنا

میکشد حجمی پر از شوق و وفا

عشق طوفانی است بر سرداب درد

یک تبسم بر فضائی سرد سرد

عشق فصل بودن سبزینه هاست

مرحمی بر تنگنای انتهاست

عشق باران خوردن سبزینه هاست

آسمانی بودن پروانه هاست

عشق روئیدن به گرداب است و بس

صد ترنم بر فضای خار و خس

عشق بر سیمای هر اشک بهار

حجمی از خورشید می  آرد به بار

عشق آشنا را آشنا تر می کند

گوهر را معطر می کند

عشق آهنگی است در اوج خزان

سایبانی از کران تا بیکران

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد